خراسانی عیار
یک خراسانی عیارباسه نفراسرائیلی درکوپه قطارهمسفربودندچون اکثریت بایهودیان بودمرتب به اومتلک می گفتنداوهمچنان خونسردی خودراحفظ می کرد.
ازاوپرسیدند:شغل توچیست؟ گفت:من اموراتم ازشرط وشرط بندی میگذرد گفتند:چه نوع شرطی؟
گفت:مثلا"من سرسه هزارتومان به پنج هزارتومان باشماشرط می بندم که گوشم راگازبگیرم آنهابااطمینان هرکدام سه هزارتومان به اودادندکه درمقابل نه هزارتومان ازاوبرنده خواهندشد.
خراسانی وقتی پولهاراگرفت دندانهای مصنوعی خودراازدهان خارج کرده به گوش خودبندکردوبدین طریق شرط راازآنهابرد.
باردوم گفت:این بارشرط کوچکی می بندم فقط سرپانصدتومان وآن هم اینکه این سطل آب زیربشکه رابه سروروی شمابپاشم وشمابقدرسرسوزن خیس نشوید،پانصدتومان درآورده روی میزگذاشت وسطل آب کثیف راروی هرسه آنهاکه خوش لباس هم بودندریخت،پول راگذاشت وگفت:این بارشرط راباختم. ودرحقیقت بدین طریق انتقام متلک هاراگرفت.